نیایش عزیز ماماننیایش عزیز مامان، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره
نازنین عزیزمنازنین عزیزم، تا این لحظه: 18 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره

نازنین و نیایش

نازنینم 11 مهر 84 من رو به افتخار مادری منصوب کرد و برای دومین بار نیایشم 31 تیر 90

یه کمی دلتنگی ...

سلام عزیزای مامان نمی دونم چرا من هر وقت می خوام مطلب بنویسم یه مشکلی برای کامپیوتر پیش میاد که از خیر نوشتن می گذرم . الان هم که دارم می نویسم با اعمال شاقه است و می ره و من دوباره مجبورم بنویسم . اما به خاطر اینکه یه کم دلم گرفته بود و هیچ جایی هم بهتر از اینجا برای درد دل پیدا نکردم تصمصم گرفتم بنویسم . بعضی وقتها آدما بی دلیل دلشون می گیره و احتیاج به کسی دارن که نازشون رو بخره و حرفشون رو بشنوه . اما من همیشه حرفام رو به خودم گفتم . خودم هم شنیدم .بچه ها که هنوز اونقدر بزرگ نشدن که بشه باهاشون حرف زد و همسرم که یا خونه نیست یا وقتی هم هست حوصله نداره و بیشتر دردت رو بیشتر می کنه . هیچ وقت نمی خواستم این جوری توی وبلاگ عزیزترین هام از...
30 شهريور 1393

این چند وقته

سلام عزیزای مامان از تولدت یک ماه گذشته و من چند بار اومدم برات مطلب گذاشتم اما همین که آخرش می رسیدم پاک می شد . تصمیم گرفتم یه بار دیگه بنویسم اگه دوباره پاک شد دیگه نمی نویسم . حالا بگم از تولد نیایش خانم : روز 1 مرداد که 25 ماه رمضان هم بود یه تولد برات گرفتم . اون روز همه رو افطاری دعوت کرده بودم و از صبح مشغول آشپزی و تدارک سفره افطار بودم . چون روزه هم بودم حسابی تشنه شده بودم به حدی که بعد از ظهر ثانیه شماری می کردم برای افطار . همه چییز تا نزدیک افطار آماده بود البته کمامان بزرگ و خاله زهرا هم خیلی کمک کردن . کیک تولدت هم به شکل بالون برات سفارش داده بودم . نزدیک اذان همه اومدن و بعد از خوردن افطار و جمع و جور کردن و شستن ظرفه...
2 شهريور 1393
1