یه کمی دلتنگی ...
سلام عزیزای مامان نمی دونم چرا من هر وقت می خوام مطلب بنویسم یه مشکلی برای کامپیوتر پیش میاد که از خیر نوشتن می گذرم . الان هم که دارم می نویسم با اعمال شاقه است و می ره و من دوباره مجبورم بنویسم . اما به خاطر اینکه یه کم دلم گرفته بود و هیچ جایی هم بهتر از اینجا برای درد دل پیدا نکردم تصمصم گرفتم بنویسم . بعضی وقتها آدما بی دلیل دلشون می گیره و احتیاج به کسی دارن که نازشون رو بخره و حرفشون رو بشنوه . اما من همیشه حرفام رو به خودم گفتم . خودم هم شنیدم .بچه ها که هنوز اونقدر بزرگ نشدن که بشه باهاشون حرف زد و همسرم که یا خونه نیست یا وقتی هم هست حوصله نداره و بیشتر دردت رو بیشتر می کنه . هیچ وقت نمی خواستم این جوری توی وبلاگ عزیزترین هام از...
نویسنده :
مامان زهره
20:41